ظهر عاشوراست از نوک سنان خون می چکد
و از لب تیغ جفای کوفیان خون می چکد
از زمین تا آسمان لبریز اندوه است و آه
جای اشک از دیده ی کروبیان خون می چکد
گوئیا سر از تن زینب(س)جدا کرده است شمر
چون که بر دامان زینب(س) بی امان خون می چکد
بوسه باران می کند زینب(س) رگ ببریده را
زین مصیبت از دوچشم قدسیان خون می چکد
گریه ها و ناله ها و غصه ها و اشک ها
همنوا با کودکان از آسمان خون می چکد
یک قیامت گریه در راه است و یک محشر عزا
چون به روی گونه های کودکان خون می چکد
ظهر عاشوراست بعد از این اذان تا روز حشر
بی گمان از بند بند هر اذان خون می چکد
می چکد از گوش طفلی بی فدک پیوسته خون
وز دوچشم دختری قامت کمان خون می چکد
صورت اطفال نیلی، پایشان پر آبله
وای از دستان دهها ساربان خون می چکد
می درخشد بر سر هر نیزه یک ماه تمام
پای هر نیزه هزاران کاروان خون می چکد
مجلس بزم یزید و قاری قران شدن
حال زینب(س) را مپرس، از خیزران خون می چکد
هر زمانی هست عاشورا و هر جا کربلاست
تا ابد از دیدگان شیعیان خون می چکد
بارها هم گر بمیرد شیعه از این غم کم است
چون ز چشم حضرت صاحب زمان خون می چکد